براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود
دارم از تــو حــرف می زنــم
امــــا روحــت هم از نوشــــته هــایم خبــر نــدارد
ایــــرادی نــــدارد یــاد تــو
به نوشتــــه هــایم رنــگ می دهــد
شــایــد دیگــری بخــــواند و آرام گیــــرد ذهــــن پریشــــانش
بوی خون میدهد دستانت. همان دستانی که بوی محبت میداد... چقدرفاصله اش کم است"دوستی ودشمنی ات" پاسخ:دوستي را نشچيده ام ولي طعم تلخ دشمني را هزاران بار چشيده ام
میگوید یادگاری نداد... تمام دنیایم پراز یادگاری های اوست: ذهن پریشانم... خاطرخسته ام... بغض گلویم... وخاطرات تکراروارش. کم است؟ پاسخ:همين كه قلب من شكست يك يادگارست از او....
ديگر چه ميخواهي بيشتر از اين....